شهادت امام محمد تقی (ع) جواد الائمه تسلیت باد

آمار مطالب

کل مطالب : 200
کل نظرات : 33

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 58
باردید دیروز : 26
بازدید هفته : 84
بازدید ماه : 367
بازدید سال : 2374
بازدید کلی : 29437


فال حافظ

کد متحرک کردن عنوان وب

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

کد حرکت متن دنبال موس حدیث موضوعی

http://uploadboy.com/free12802.html

آخرین مطالب مسجدنما

↑ شما هم کدش را داشته باشید

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمدمهدی
تاریخ : 19 دی 1391
نظرات

                      



امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 1095 هجرى در مدینه ولادت یافت . نام نامى اش محمّد معروف به جواد و تقى است .

القاب دیگرى مانند: رضى و متقى نیز داشته ولى تقى از همه معروفتر مى باشد.
مادر گرامى اش سبیکه یا خیزران است که این هر دو نام در تاریخ زندگى آن حضرت ثبت است .
امام محمّد تقى (ع ) هنگام وفات پدر حدود 8 ساله بود.
پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203 ه‍ مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالائمه (ع ) انتقال یافت .
ماءمون خلیفه عباسى که همچون سایر خلفاى بنى عباس از پیشرفت معنوى و نفوذ باطنى امامان معصوم و گسترش فضائل آنها در بین مردم هراس ‍ داشت ، سعى کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد.
(از اینجا بود که ماءمون نخستین کارى که کرد، دختر خویش امّ الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد، تا مراقبى دائمى و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد. رنجهاى دائمى که امام جواد (ع ) از ناحیه این ماءمور خانگى برده است ، در تاریخ معروف است ).(98)
از روشهایى که ماءمون در مورد حضرت رضا (ع ) بکار مى بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود. (99) ماءمون و بعد معتصم عباسى مى خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند. در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشى را بکار بستند. بخصوص که در آغاز امامت هنوز سنى از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود. ماءمون نمى دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتى است الهى ، بستگى به کمى و زیادى سالهاى عمر ندارد.
بارى ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود، و در دوره اى که فرقه هاى مختلف اسلامى و غیر اسلامى میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگى در این دوران ، زندگى مى کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهاى زیادى به زبان عربى ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود، با کمى سن وارد بحثهاى علمى گردید و با سرمایه خدایى امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانى مایه ور بود، احکام اسلامى را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیارى پاسخ گفت . براى نمونه ، یکى از مناظره هاى ( احتیاجات ) حضرت امام محمّد تقى (ع ) را در زیر نقل مى کنیم :
(عیاشى در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابى دؤ اد بود، نقل مى کند که ذرقان گفت : روزى دوستش (ابن ابى دؤ اد) از دربار معتصم عباسى برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید. گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتى ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند على بن موسى الرضا جریانى پیش آمد که مایه شرمسارى و خوارى ما گردید. گفتم چگونه ؟ گفت : سارقى را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدى کرده بود. خلیفه طریقه اجراى حد و قصاص را پرسید. عده اى از فقها حاضر بودند، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند، و محمّد بن على الرضا را هم خواست .
خلیفه از ما پرسید:
حد اسلامى چگونه باید جارى شود؟
من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد.
خلیفه گفت : به چه دلیل ؟
گفتم : بدلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : (( فامسحوا بوجوهکم و ایدیک . )) بسیارى از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند.
یک دسته از علماء گفتند: باید دست را از مرفق برید.
خلیفه پرسید: به چه دلیل ؟
گفتند: به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است :... (( و ایدیکم الى المرافق . )) و این آیه نشان مى دهد که دست دزد را باید از مرفق برید.
دسته دیگر گفتند: دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجراء مى شود.
و چون بحث و اختلاف پیش آمد، خلیفه روى به حضرت ابوجعفر محمّد بن على کرد و گفت :
یا اباجعفر، شما در این مسئله چه مى گویید؟
آن حضرت فرمود: علماى شما در این باره سخن گفتند. مرا از بیان مطلب معذور بدار.
خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید.
حضرت جواد فرمود: اکنون که مرا سوگند مى دهى پاسخ آن را مى گویم . این مطالبى که علماى اهل سنت درباره حد دزدى بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامى آنست که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد.
خلیفه پرسید: چرا؟
امام (ع ) فرمود: زیرا رسول اللّه (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود: پیشانى ، دو کف دست ، دو سر زانو، دو انگشت ابهام پا، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند براى سجده حق تعالى محلى باقى نمى ماند، و در قرآن کریم آمده است : (( (و ان المساجد للّه ...) )) سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسى نباید آنها را ببرد.
معتصم از این حکم الهى و منطقى بسیار مسرور شد، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را براى حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند.
ذرقان مى گوید: ابن ابى دؤ اد سخت پریشان شده بود، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است . سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت :
یا امیرالمؤ منین ، آمده ام تو را نصیحتى کنم و این نصیحت را به شکرانه محبتى که نسبت به ما دارى مى گویم . معتصم گفت : بگو.
ابن ابى دؤ اد گفت : وقتى مجلسى از فقها و علما تشکیل مى دهى تا یک مسئله یا مسائلى را در آن جا مطرح کنى ، همه بزرگان کشورى و لشکرى حاضر هستند، حتى خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایى که در حضور تو مى شود هستند، و چون مى بینند که راءى علماى بزرگ تو در برابر راءى محمّد بن على الجواد ارزشى ندارد، کم کم مردم به آن حضرت توجه مى کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل على منتقل مى گردد، و پایه هاى قدرت و شوکت تو متزلزل مى گردد.
این بدگویى و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانى و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش ‍ سازد.(100)
این روش را - قبل از معتصم - ماءمون نیز در مورد حضرت جوادالائمه (ع ) بکار مى برد، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، ماءمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیى بن اکثم که قاضى بزرگ دربار وى بود، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایى کند، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتى وارد کند. امّا نشد، و امام از همه این مناظرات سربلند در آمد.
روزى از آنجا که (یحیى بن اکثم ) به اشاره ماءمون مى خواست پرسشهاى خود را مطرح سازد ماءمون نیز موافقت کرد، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد. ماءمون نسبت به حضرت امام محمّد تقى (ع ) احترام بسیار کرد و آن گاه از یحیى خواست آنچه مى خواهد بپرسد، یحیى که پیرمردى سالمند بود، پس از اجازه ماءمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مى فرمایى مساءله اى از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود:
آنچه دلت مى خواهد بپرس .
یحیى بن اکثم پرسید: اگر کسى در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند؟
حضرت جواد (ع ) فرمود: آیا قاتل صید محلّ (101) بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا به خطا؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانى را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز؟ احرام محرم براى عمره بوده یا احرام حج ؟
یحیى دچار حیرت عجیبى شد. نمى دانست چگونه جواب گوید، سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان یکدیگر نگاه مى کردند. ماءمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتى که بر مجلس حکمفرما بود، روى به بنى عباس و اطرافیان کرد و گفت :
- دیدید و ابوجعفر محمّد بن على الرضا را شناختید؟(102)
سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد.
بارى ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد.
امام جواد (ع ) در مدت 17 سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته اى داشت که : هر یک خود قله اى بودند از قله هاى فرهنگ و معارف اسلامى مانند:
ابن ابى عمیر بغدادى ، ابوجعفر محمّد بن سنان زاهرى ، احمد بن ابى نصر بزنطى کوفى ، ابو تمام حبیب اوس طائى ، شاعر شیعى مشهور، ابوالحسن على بن مهزیار اهوازى و فضل بن شاذان نیشابورى که در قرن سوم هجرى مى زیسته اند.
                                               بقیه در ادامه مطلب......



تعداد بازدید از این مطلب: 572
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ ما خوش آمدید کانون فرهنگی هنری شهدای ثارالله - شهرستان بروجرد تلفن :06642465900


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود